loading...

گریه قلم :)

پشت هر قلم محزون، نویسنده ای از فرط جنون میرقصد

بازدید : 12
پنجشنبه 15 اسفند 1403 زمان : 16:51
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

گریه قلم :)

یه زمانی یه رسم نانوشته‌‌‌ای وجود داشته به اسم «خوشه چینی». اینطوری بوده که بعد از برداشت محصولات کشاورزی و باغداری، که صاحب محصول به اندازه کافی سود زحمتش رو برده، یک عده‌‌‌ای باقی مونده محصولات برداشت شده رو برمیداشتن و استفاده میکردن.

خب الان فازم چی بود که اینو تعریف کردم؟! پارسال یه کشاورز گلایه میکرد که قبل از اینکه محصولش رو برداشت کنه، چندتا خانم رفتن سراغ زمینش و حجم زیادی از محصول رو چیدن، وقتی که کشاورز بیچاره اعتراض کرده که بابا این چه کاریه من خودم هنوز برداشت نکردم، با سنگ بهش حمله کردن...

بازدید : 10
پنجشنبه 15 اسفند 1403 زمان : 13:41
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بازدید : 7
چهارشنبه 14 اسفند 1403 زمان : 0:51
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

گریه قلم :)

الان تو فضای مجازی یه متنی خوندم خیلی باحال بود:

مثلا ببوسمت؛
و در دفتر بنویسم؛
" امروز جانم به لب رسید؛"...

نزار قبانی

بازدید : 25
چهارشنبه 14 اسفند 1403 زمان : 23:46
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

گریه قلم :)

سال یازدهمی‌که بودم کلاس ما اواخر اسفند که هیچ کس مدرسه نیومده بود مجبور شد بره مدرسه، چون یه امتحان مهم داشتیم و یه معلم بد عنق که با یه کوزه عسل هم قابل خوردن نبود. خلاصه که شانس ما سرزده عزیزان و بزرگواران بسیج و اداره آموزش پرورش از راه رسیدن که فیلم برداری جشن نیکوکارییا همچین چیزی داشته باشن. ما رو هم با وعده اینکه نمرات منفی کل کلاس رو در طی کل سال پاک میکنن یک ساعت بیشتر نگه داشتن. سخنرانی حضرات که تموم شد، مدیر محترم مدرسه از بوفه خود مدرسه نفری 10 تومن بهمون داد که بندازیم تویی صندوق جمع آوری کمک‌های مالی. از کتابخونه هم چند تا کتاب رو با کاغذ کادو جلد کرده بود که هدایا و کمک‌های غیرمالی بود...

خلاصه که نیکوکاری و کمک به محرومین کیلو چنده فیلمو بگیر عموجون :)

ناگفته نمونه که هر کدوممون هم یه شیرینی نارگیلی نصیبمون شد....

بازدید : 9
چهارشنبه 14 اسفند 1403 زمان : 18:46
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بازدید : 10
سه شنبه 13 اسفند 1403 زمان : 1:41
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

گریه قلم :)

کافر بی دین و ایمان! به کدام کیش و مذهب هستی که در آن دزدی حلال است و بی کفاره؟ مهمان ناخوانده دل بی صاحب شده ما میشوی، عیش و نوش به راه می‌اندازی و خوشی‌هایت که تمام شد سفره دل را هم بر میداری رو با خود میبری؟!!

با خود تو هستم عشق! تویی که بی دعوت دل ساکن دل شدی و این دل بود که بی صاحب و سرگشته و میل شد.‌‌‌ای عشق این تو بودی که از خون جگر طالب مِی شدی، این دل بود که بی منت ساغر شد و ساقی هم خود دل شد...

خوردی و بردی و یک نیم نگاهم به پشت سر نکردی، حلالت! ما که سراسر حیات را باختیم اما، باختن این دل همتای بردن بود :)

(از ساعت خوابم گذشته زیاد توجه نکنید...)

#گریه_قلم

برچسب ها
بازدید : 25
سه شنبه 13 اسفند 1403 زمان : 23:11
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

گریه قلم :)

11 سالم که بود تصمیم گرفتیم بریم مسافرت. همدان و بانه جزو مقصدهامون بود. به همدان که رسیدیم یه خرید مختصر واجبات انجام دادیم و بابام گازشو گرفت سمت بانه. هرچی من گفتم پدر من اول همدان رو خوب بگردیم بعد میریم بانه. پاشو کرد توی یه کفش که نه اول میریم بانه خریدهای اصلی رو گرفتیم برمیگردیم. تو مسیر برگشت ماشین مون خراب شد، دست از پا درازتر برگشتیم اصفهان، همدان هم به چشم ندیدیم.

16 ساله که بودم رفتیم تهران سر بزنیم به خانواده. از قضا من یکی دو ماه قبلش یه تحقیق درباره شهید صدیقه رودباریتو مدرسه ارائه داده بودم و میدونستم که مزار ایشون تهرانه. گفتم که اگه میشه یه برنامه بچینن من بتونم مزار ایشونو ببینم. تهش همه بهم گفتن میخوایی قبرستون ببینی که چی بشه؟!

سال بعدش باز رفتیم تهران خونه عموم بودیم، گفتم بابا من کنجکاوم کاخ گلستان رو ببینم. یه برنامه بچین بتونیم بریم. زن عموی محترمم برگشت گفت اونجا که هیچی نداره موزه ست فقط. حوصله تون سر میره. شامم بمونید خونه خودمون...

اینا رو گفتم که تهش بگم اگه یه زمانی شروع کردم با دوستام سفر مجردی رفتن خانواده بهم خرده نگیره یوقت...:)

یه هفته پیش به بابام گفتم یه برنامه بچینیم تابستون بریم شیراز. میگه مگه قبلا نرفتیم!

بله پدر عزیزم رفتیم. 15 سال پیش رفتیم. من 4 ساله بودم (-_-)

بازدید : 9
دوشنبه 12 اسفند 1403 زمان : 21:31
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

گریه قلم :)

چشم نوازشماره یازده:

پنجره اتاق من سمت غربِ. موقع غروب خورشید دیوارهای کل خونه سفیده، اتاق من نارنجی میشه...:) 

بازدید : 8
يکشنبه 11 اسفند 1403 زمان : 1:21
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

گریه قلم :)

دبیرستانی که بودم یه دختر سر و ساده توی کلاسمون که معمولا کسی تحویلش نمیگرفت. خیلی دوست داشت با بقیه بجوشه اما بهش محل نمیزاشتن. من دلم به حالش میسوخت و تا جایی که میشد رعایتش رو میکردم. باهاش حرف میزدم و گه گاهی هم با هم درس میخوندیم. تقریبا کل سه سال دبیرستان هم درحال جزوه گرفتن از من بود. تمام مدت سر کلاس خواب بود یا کلا یک هفته دو هفته غیبت میکرد. سال دوم که بودیم بعد از عید بحثمون شد؛ بهش میگفتم تو که یا خوابی همش یا غایب بیا ردیف عقب بشین من جلو بشینم لااقل یه چیزی یاد بگیرم، که خیلی خوشگل و تر تمیز با دست زد زیر کتابام و ریختشون زمین و راحت گفت انقدر زر زر نکن زهرا...

الان که گذشته شاید یه خاطره احمقانه هم باشه؛ ولی متاسفانه حماقتی که من میکردم و رو میدادم به بعضیا رو داداشم داره انجام میده. هر روز میانگین سه تا تماس داره که باید مشقا و سوالا و کلا هرچی به مدرسه مربوط میشه رو بفرسته برای همکلاسی‌هاش. هرچیم من بهش میگم نکن مامانم میگه انقدر میگه حساسیت به خرج نده...

شاید من و داداشم هنوز بچه باشیم و اینا پیش پا افتاده باشه ولی خدایی قبول کنیم کم نبودن بزرگتر‌هایی که توی ماجراهای مشابه ضربه‌های خیلی بدتری خوردن!

بازدید : 15
شنبه 10 اسفند 1403 زمان : 20:46
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

گریه قلم :)

باز هم نشد. امروز چند باری نوشتم و پاک کردم؛ چرا به دلم نمی‌نشینند؟ نوازدگان را دیده اید؟! وقتی قطعه سختی را مینوازند جگرشان حال می‌آید. من بدبخت اما این دو سه روز هیج چیز ننوشتم که باب دل بشود. بحث نبودن ایده نیست. ایده هست، فراوان هم هست. مشکل فقر من از کلمات هم نیست. حتی ساختن جمله هم مسئله‌‌‌ای نیست. مسئله انتهای کار است که چندین سطر نوشته‌‌‌ای و دست و عقل پوستشان کنده شده تا تمام شود، یک مرتبه این دل لعنتی میزند زیر میز و مثل کارگردانی که از فیلنمامه ناراضی است، برگه‌ها را پاره میکند، داد هم میزند و میگوید: "از اول..."

یک نفر هم نیست بگوید خوب مومن خدا چه مرگت شده دقیقا؟ بگو تا با هم راه حلی پیدا کنیم! صم بکم میشود و عین دختربچه‌ها دست‌هایش را دور هم قفل میکند، چشم میگرداند و قهر میکند. دل ما این روزها چه بلایی به سرش آمده، الله اعلم...

#گریه_قلم

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 8
  • بازدید کننده امروز : 9
  • باردید دیروز : 14
  • بازدید کننده دیروز : 15
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 149
  • بازدید ماه : 32
  • بازدید سال : 4800
  • بازدید کلی : 4800
  • کدهای اختصاصی