loading...

گریه قلم :)

پشت هر قلم محزون، نویسنده ای از فرط جنون میرقصد

بازدید : 14
دوشنبه 26 اسفند 1403 زمان : 20:01
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

گریه قلم :)

حسین ،داداشم، کوچولو بود شاید 5 یا 6 سال، که یه پروانه اومد تو خونمون. کلی اینور و اونور پرید تا بگیرش بیخیال هم نمیشد. بابام واسه اینکه سرشو گرم کنه که پروانه رو یادش بره بهش گفت بیا با هم نماز بخونیم بعد خود پروانه میاد پیشت، این یه فرشته ست اومده ببینه تو نماز میخونی یا نه. حسین ما هم از ذوق پروانه و فرشته و این حرفا کنار بابام وایساد و نماز خوند. بعد از نماز به طرز برگ ریزونی پروانه خودش اومد نشست رو شونه حسین....

ینی ما همه از تعجب دهنامون باز مونده بود. هنوز عکس‌های پروانه رو که روی شونه و روی انگشت حسین نشسته رو داریم و یکی از خوشگل ترین خاطره‌هایی که دارم :)

بازدید : 7
دوشنبه 26 اسفند 1403 زمان : 20:01
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

گریه قلم :)

چشم نوازشماره شانزده:

موهات انقدر کوتاهه که به زور تا روی شونه‌هات میرسه و داداش 6 ساله ات یک ربع تمام تلاش میکنه ببافشون (*_*)

اصلا هم مهم نیست که موفق نشد...:)

بازدید : 13
يکشنبه 25 اسفند 1403 زمان : 17:56
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

گریه قلم :)

امروز صبح که طبق عادت همیشه وبلاگ رو باز کردم دیدم که کلا پریده و دسترسی بهش ندارم. چقدر حالم گرفته شد و چقدر حرص خوردم بماند...

وبلاگ جدید هم نمیتونستم درست کنم اونم خطا میداد!

دقیقا همین الان درست شد :)

فقط خدا خدا میکنم دیگه سیستم خطا نده. اینجا شده یه دلگرمی‌برام...

بازدید : 10
شنبه 24 اسفند 1403 زمان : 0:51
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بازدید : 28
شنبه 24 اسفند 1403 زمان : 0:51
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

گریه قلم :)

یه سری حرفا یه سری درد دل‌ها هستن که بد جوری سر دلم مونده و بد جوری دلم میخواد راجع بهشون حرف بزنم اما متاسفانه عزت نفسم اجازه نمیده
حداقل نه الان!

شاید بعدا تونستم تعریف کنم...:)

بازدید : 8
جمعه 23 اسفند 1403 زمان : 18:46
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

گریه قلم :)

اول اینو بخون:

«یه‌کلمه تو عربی هست «تلظی». بر وزن ترقی.

یکی از معانیش وقتیه که ماهی مدتی از آب بیرون مونده و هنوز دهنش و بدنش تکون می‌خوره، ولی بندازیش تو آب هم می‌میره.

گفتم ما بعضی وقتا کاری میکنیم آدما تلظی کنن. یعنی هنوز انگار دارن میجنگن، هنوز تلاش می‌کنن، ولی دیگه رفته‌ن. برم نمی‌‌گردن.»

اولین چیزی که اومد به ذهنت چی بود؟؟؟ میخوام بدونم مثل هم فکر میکنیم یا نه :)


بازدید : 9
جمعه 23 اسفند 1403 زمان : 18:46
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

گریه قلم :)

ریاضی و فیزیک تکلیفش روشنه، فرموله و محاسبات
زیست و فلسفه و منطق هم تکلیفش روشنه، حفظیات و تحلیله
شیمی‌این وسط با ما که هیچی با خودشم مشکل داره... معلوم نیست سر درس‌های حفظی و مفهومی حساب میشه یا محاسباتی...:/

بازدید : 9
پنجشنبه 22 اسفند 1403 زمان : 22:36
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بازدید : 25
چهارشنبه 21 اسفند 1403 زمان : 16:46
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

گریه قلم :)

یه کانالی این متن رو گذاشته بود جالب بود:
«وقتی ازم میپرسن چرا عصبی ام و میگم نمیدونم؛

دلیلش این نیست که نمیدونم،

دلیلش اینه که صد تا چیز کوچیک که بنظرت چرت میرسن روی هم جمع شدنو تهش شده عصبانیت من،

حالا بیام این صدتارو تعریف کنم و تقدم و تأخر بچینم که تهش تازه بفهمنت یا نفهمنت؟
همون فک کنن دیوونه‌‌‌ای چیزی هستی راحتره!»

بازدید : 9
سه شنبه 20 اسفند 1403 زمان : 13:46
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

گریه قلم :)

یه دیالگو قشنگی شنیدم و چقدر جالب بود که الان شنیدمش:

«هر آهنگی بسته به احساس نوازنده متفاوت میشه...»

اینو منی دارم میشنوم که یک ساعت پیش با گریه آهنگ "نازنین مریم" رو با سنتور زدم :)

برچسب ها

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 4
  • بازدید کننده امروز : 5
  • باردید دیروز : 14
  • بازدید کننده دیروز : 15
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 145
  • بازدید ماه : 28
  • بازدید سال : 4796
  • بازدید کلی : 4796
  • کدهای اختصاصی