loading...

گریه قلم :)

پشت هر قلم محزون، نویسنده ای از فرط جنون میرقصد

بازدید : 36
چهارشنبه 9 بهمن 1403 زمان : 18:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

گریه قلم :)

یه عکس 11 نفره از من و 10 تا از همکلاسی‌های کلاس پنجمم روی کمد اتاقمه. این گروه 11 نفره خیلی بی برنامه تبدیل شد به گروه نمایشی که نماینده مدرسه بود توی مسابقات. مسابقاتی که دل 11 تا بچه رو بدجوری سوزوند. ما کل سال رو تمرین کردیم. با ذوق و بدبختی از کلاسهامون میزدیم، هممون سخت درس میخوندیم تا معلممون اجازه بده سر کلاس‌ها نباشیم برای تمرین. بدون مربی، بدون یه نمایشنامه درست و حسابی، حتی توی مدرسه جای ثابت برای تمرین نداشتیم. باید میگشتیم یه جایی پیدا کنیم. مدیریت مدرسه هم عین خیالش نبود. فقط اعلام کرده بود که ما هم یه گروه شرکت کننده داریم. روزی که رفتیم برای مسابقه وقتی وسایل و گریم و داستان‌های گروه‌های دیگه رو دیدیم گفتیم که اجرا نمیکنیم برگردیم. رومون نمیشد جلوی گروه‌هایی انقدر قوی بودن اجرا کنیم. اونا مربی داشتن، کسی رو داشتن که گریمشون کنه، لباس مخصوص نقش‌هاشون داشتن و ما دست خالی. حتی معاونین مدرسه هم همراهمون نیومدن، مادر یکی از اعضای گروه باهامون اومد. بقیه رو نمیدونم ولی من یکی تا آخر عمرم دلم برای اون 11 نفرمظلوم میسوزه. اون 11 نفر هیچی نداشتن اما همه ازشون انتظار بهترین حالت رو داشتن. البته ما بهترین خودمون رو نشون دادیم اما اون بهترین برای گرفتن جایزه کافی نبود......

هنوزم سر اون ماجرا بغضم میگیره.‌‌‌ای کاش عقل الان رو اون زمان داشتم :((((

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 936
  • بازدید کننده امروز : 511
  • باردید دیروز : 14
  • بازدید کننده دیروز : 15
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1077
  • بازدید ماه : 960
  • بازدید سال : 5728
  • بازدید کلی : 5728
  • کدهای اختصاصی